عشق را رهبر عقل است اما بنسبتی دیگر، هرچه او اثبات میکند این برمیدارد تا بحدی برسد که عقل نتواند که هیچ چیز اثبات کند چون عقل از اثبات باز ایستاد عشق خود را بدو نماید و گوید در من نگر و بی هیچ راهبر راه ببین عقل از هیبت این سخن روی بعالم نفی آرد و بادلّه و براهین خود نفی اغیار کردن گیرد عشق درآید و گوید وَیْحَکَ از محالی گریختی و در محالی آویختی در نفی اثباتست و کار درو بی ثباتست نمیدانی که نَفْیُ الْعَیْبِ عَمَّنْ لاعَیْبَ لَهُ عَیْبٌ عقل بیچاره را جای گریز در میان لاوالا بود عشق بقهرش از میان نفی و اثبات بیرون کند و میگوید اقتدا بدان رونده که گفته است.
از نفی وز اثبات برون صحرائیست
کین طایفه را در آن میان سودائیست
عاشق چو بدانجا برسد نیست شود
نه نفی و نه اثبات نه او را جائیست
عقل درمانده از مقصود و بر در مانده گرد در مرسلاتو منزلات جولان کردن گیرد عشق درآید و قصۀ عهد و میثاق در گوشش فرو خواند و گوید ای بیخبر از او بدو بیخود در خود خطاب الست. شنیدی و هر آینه خطاب بیحرف بود و تو بیخود بلی گفتی و آن هم بیحرف بود اکنون دور مرو در مقام بیحرفی از آنت بار دادهاند و بی وسائط تا در عالم بی کیفیت بار دهند یعنی چنانکه بی حرف طلبیدی بی کیفیت بینی. پس ای عقیلۀ راه رو بی عقیله راه رو و بی دهشت، بر کوی ما صوفیان صوامع قدس در رقص آیند
جانم ز ولع خیمه بصحرا میزد
آتش بوجود عقل دانا میزد
بی مرسل و منزلی بسرمایۀ عشق
پیوسته دم از رفیق اعلی میزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به رابطه میان عشق و عقل پرداخته و بیان میکند که عشق در نهایت بر عقل غالب میشود. عقل میتواند حقایق را اثبات کند، اما در برههای از زمان، خود را به بنبست میرسد و نمیتواند چیزی را ثابت کند. در این شرایط، عشق به میدان آمده و به عقل میگوید که در زندگی واقعی سنین و واقعیات عمیقتری وجود دارد که عقل از درک آنها عاجز است. عشق به جای نفی و اثبات، به جستجوی حقیقتی بیچهره و بیکلام میپردازد. در نهایت، متنی به آرامش و رقص صوفیانه در دنیای عشق و فراتر از محدودیتهای عقل اشاره دارد و به اهمیت عشق به عنوان یک حقیقت عمیقتر و فراتر از عقل تأکید میکند.
هوش مصنوعی: عشق رهبری عقل را بر عهده دارد، اما از جنبهای دیگر، هر آنچه عقل ثابت میکند، در نهایت به جایی میرسد که نتواند هیچ چیز را ثابت کند. زیرا وقتی عقل از اثبات بازمیایستد، عشق به ظهور میآید و میگوید به من نگاهی بیفکن و راه را بدون نیاز به راهنما ببین. عقل، با شنیدن این صحبتها، به سمت نفی میرود و تلاش میکند با دلایل و برهانهای خود، دیگران را رد کند. در این میان، عشق میگوید، ای وای بر تو! از محالی فرار کردی و خود را در محالی دیگر گرفتار ساختی. نفی کردن میتواند اثبات باشد و فعالیت در آن بیثبات است. آیا نمیدانی که نفی عیب از کسی که هیچ عیبی ندارد، خود عیب است؟ عقل در این تنگنا به هیچ جا نمیتواند برود. عشق به زوری او را از میان نفی و اثبات بیرون میآورد و میگوید به کسی اقتدا کن که به راستی در این مسیر گام برداشته است.
هوش مصنوعی: در دنیای بین نفی و اثبات، یک فضای وسیعی وجود دارد که این جمعیت در آن احساس بیقراری و آشفتگی میکنند.
هوش مصنوعی: عاشق وقتی به آن مرحله برسد، دیگر وجودی ندارد که اثبات یا نفی شود؛ او دیگر جایی ندارد.
هوش مصنوعی: عقل وقتی که از هدفش درمانده میشود و در مقابل درها میماند، عشق او را میگیرد و داستان پیمان و تعهد را در گوشش میخواند و میگوید: ای کسی که از حقیقت بیخبر است، خود را گم کردهای. تو این سخن را شنیدهای و آن هم بیکلام بوده و تو نیز بیاختیار به آن پاسخ مثبت دادهای و این پاسخ هم بیکلام بوده است. حالا از این مقام بیکلامی دور نشو، زیرا بار سنگینی را از تو برداشتهاند و بدون واسطه در عالم بیکیفیت تو را بار میدهند، به گونهای که همانگونه که بیکلام خواستهای، بیکیفیت خواهی دید. پس ای عاقلی که در راه رفتهای، بدون آنچه عقل را به چالش میکشد، در کوی ما صوفیان و در مکانهای مقدس با شوق و شادی برقص.
هوش مصنوعی: جانم به خاطر اشتیاق، مانند خیمهای در بیابان دچار اضطراب و بیتابی بود و آتش وجودم عقل و خرد سرشار را مختل میکرد.
هوش مصنوعی: بدون راهنما و مکانی، تنها با عشق، همواره از دوست و محبوب بزرگ سخن میگفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.