عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۱۰
مائیم در اوفتاده چون مرغ به دام
دلخستهٔ روزگار و آشفته مدام
سرگشته درین دایرهٔ بی در وبام
ناآمده برقرار و نارفته به کام
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۱۲
یک دست به مصحفیم و یک دست به جام
گه نزد حلالیم و گهی نزد حرام
نه پختهٔ پخته ایم و نه خامی خام
نه کافر مطلق نه مسلمان تمام
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۶۹
با دل گفتم درآی از خواب تمام
زان پیش که روزگار برگیرد گام
دل گفت که از من مطلب بیداری
آخر نشنیده ای که النّاس ینام
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۱۶
هان ای ساقی درافکن آن باده به جام
باشد که شوم پخته از آن بادهٔ خام
سرمست به کام دل بپویم دو سه گام
تا کی غم نام و ننگ و مه ننگ و مه نام
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۶۲
خواهی که رسی به کام برگیر دو گام
یک گام زکونین و دگر گام زکام
اندر ره حق خواجه کم آید زغلام
یک بندهٔ پخته به که صد خواجهٔ خام
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۲
از لعل تو پخته گشت هر کاری خام
وز خط تو شد دایرۀ ماه تمام
لبهای تو کرد کام شکّر شیرین
دندان تو کرد کار گوهر بنظام
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۳
ای شب بستان درازی از صبح بوام
مگذار که باز خندد امشب لب بام
در عمر خود امشبم بدام آمد مرغ
گر صبح بخندد بر مد مرغ از دام
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هشتم
برخیز و بیا که خانه پرداختهام
وزبهر ترا پرده برانداختهایم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳۹
از هرچه که آن خوشست نهی است مدام
تا ره نزند خوشی از این مردم عام
ورنه می و چنگ و روی زیبا و سماع
بر خاص حلال گشت و بر عام حرام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴۸
امشب که شراب جان مدامست مدام
ساقی شه و باده با قوامست قوام
اسباب طرب جمله تمامست تمام
ای زندهدلان خواب حرامست حرام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴۹
امشب که غم عشق مدامست مدام
جام و می لعل با قوامست قوام
خون غم و اندیشه حلالست حلال
خواب و هوس خواب حرامست حرام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۰
امشب که مه عشق تمامست تمام
دلدار فرو کرده سر از گوشهٔ بام
امشب شب یاد است و سجود است و قیام
چون باده و می خواب حرامست حرام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۱
امشب که همی رسد ز دلدار سلام
بر دیده و دل خواب حرامست حرام
ماند به سر زلف تو کز بوی خوشت
میآورد عطار ز بیم از در و بام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۹
قد صبحنا اللله به عیش و مدام
قد عیدنا العید و مام صیام
املا قدحا وهات یا خیر غلام
کی یسکرنا ثم علیالدهر سلام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰۱
لا الفجر بقینة و لا شرب مدام
الفخر لمن یطعن فی یوم زحام
من یبدل روحه به سیف و سهام
یستأهل آن یقعدو الناس قیام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۴
من همچو کسی نشسته بر اسب خام
در وادی هولناک بگسسته لگام
تازد چون مرغ تا که بجهد از دام
تا منزل این اسب کدام است کدام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۴
یک جرعه ز جام تو تمامست تمام
جز عشق تو در دلم کدامست کدام؟
در عشق تو خون دل حلالست حلال
آسودگی و عشق حرامست حرام
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۶
این کوزه که پر آب حیات است مدام
هر دم که لبت گردد از او نوش آشام
هم کام تو یابد از لبش آب حیات
هم آب حیات از لب تو یابد کام
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۹
ایدل اگرت کار جهان نیست بکام
خوشباش که ناخوش نبود محنت عام
جامست که اصل خوشدلیهاست ببین
کاندر دل او نیز چه خونهاست مدام