گنجور

عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۲۶

 

اینها که ز نظم و نثرِ خود میلافند

میپنداری که موی میبشکافند

نه از سرِ قدرت است کز جان کندن

هر یک به تکلّف سخنی میبافند

عطار
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

این صدر نشینان که در این اطرافند

پیوسته بفّر دولتت میلافند

آن جامه که از بهر رهی فرمودی

امروز هنوز گوئیا می بافند

خواجوی کرمانی
 

اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هشتم که قماش است و کم براست » برگ چهارم نه قماش

 

ای آنکه برت بتان ز خود کم لافند

مانند منت هزار در اوصافند

در کارگه قضا پی خلعت تست

افلاک که نه قماش الوان بافند

اهلی شیرازی