اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹
شیرین دهنی چون قندو لعلی چو نبات
گوی زنخی چو قطره آب حیات
گویند مبین و صبر کن در غم او
صبرم نبود که بشنوم این کلمات
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰
ای خفته بخواب غفلت اندر ظلمات
خضر ره تست وصل آن آب حیات
برخیز وز وصل او برافزود چراغ
ور نی دگرش بخواب بینی هیهات
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲
با ظلمت مرگ برق جان را چه ثبات
بس غره مشو چو کزو از آب حیات
کاین کوزه عمر بشکند آخر کار
وین آب حیات گم شود در ظلمات
اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۶
ساقی قدحی که هست عالم ظلمات
جز روی تو نیست در جهان آب حیات
از جان جهان و هرچه در عالم هست
مقصود تویی و بر محمد صلوات
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هفتم که برات است و کم براست » بخش ۱ - صنف هفتم که برات است و کم براست
ای لعل تو چشمه آب حیات
وز صورت تو شکسته دل لات و منات
هر کو ز عطارد رخت سر نکشید
بنوشت فلک به پادشاهیش برات
بنوشت فلک به پادشاهیش برات
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هفتم که برات است و کم براست » بخش ۵ - برگ پنجم هشت برات است
ای برده لب تو رونق از آب حیات
وز شرم خطت خضر نهان در ظلمات
بی نقد وصال تو خوشم نیست اگر
بخشند بهشت جنتم هشت برات
بخشند بهشت جنتم هشت برات
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هفتم که برات است و کم براست » بخش ۱۰ - برگ دهم سه برات است
ای از شکر لب تو در شیشه نبات
وز شوق لب تو جان دهد آب حیات
چشم تو بخون من محصل شده است
وز خال و خط و زلف تو دارد سه برات
وز خال و خط و زلف تو دارد سه برات
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲
آنجا که منم نه ذات باشد نه صفات
نه انجم و افلاک و عناصر نه جهات
نه کشف و تجلی و نه حال و نه مقام
نه جنت و دوزخ و نه نور و ظلمات
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم
که شاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کاینات
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۸
ای گشته تو را صفات، مانع از ذات
از ذات فرو نمان به امید صفات
چندم پرسی کز چه جهت روزی توست
با آنکه خداست رازق از کل جهات
عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۶۰
ای شوق لبت ز صبر من برده ثبات
تلخ از شکرین تبسمت کام نبات
مشتاق لبت را چو اجل خون ریزد
از تیغ اجل فرو چکد آب حیات
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
فردا که حیات تازه گیرند اموات
خورشید پرستان همه یابند نجات
گر عذر پرستش خود ایرا گویند
کای را قبسی شمرده ایم از قبسات
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶
آن کز هنرش بلند گردد درجات
نقدی به کفش نیست به جز نقد حیات
مانند چنار گر کشد سر به فلک
جز دست تهی چه حاصل از جوهر ذات
فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱
ای حسن تو جلوهگر ز اسما و صفات
روی تو نهان در تتق این جلوات
اندیشه کجا بکبریای تو رسد
هیهات ازین خیال فاسد هیهات
سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷
صاحب جاها تویی رفیع الدرجات
باشد قلمت خضر و دوات آب حیات
امروز مرا به سر خطی شاد بکن
عمریست امیدوارم از ماه برات
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
استاد زمانه عارف ذات و صفات
محمود [به نزد] همه چون آب حیات
بی روی تو روی خوشدلی نتوان دید
دور از تو ز غم چگونه یابیم نجات؟
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۶۷
ماند آه بهین گوهر دریای حیات
ممنوع برای دم آبی ز جهات
وقت مدد است جوشی ای قلزم اشک
گاه کرم است موجی ای شط فرات
غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
در عالم بی زری که تلخ ست حیات
طاعت نتوان کرد به امید نجات
ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات
بودی به وجود مال چون حج و زکات
غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
خوشتر بود آب سوهن از قند و نبات
با وی چه سخن ز نیل و جیحون و فرات
این پاره عالمی که هندش نامند
گویی ظلمات و سوهن ست آب حیات
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
حق جلوه گر از حضرت اسماء و صفات
اسم و صفت از حضرت اعیان و ذوات
اعیان و صفات ظل اسماء و نعوت
اسماء و نعوت ظل حق حضرت ذات