گنجور

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲

 

خیری که برآیدت به توفیق از دست

در حق کسی کن که درو خیری هست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳

 

گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست

سگ نیز به صید از آدمیزاده بهست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴

 

کس نیست که مهر تو درو شاید بست

پس پیش تو ناچار کمر باید بست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷

 

رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت

من خود ننهم دلی که بر باید داشت

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۹

 

گر راه نمایی همه عالم راهست

ور دست نگیری همه عالم چاهست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست

با هر که در اوفتی چنان باش که اوست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۲

 

این بار نه بانگ چنگ و نای و دهلست

کاین بار شکار شیر و جنگ مغلست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۳

 

از مایهٔ بیسود نیاساید مرد

مار از دم خویش چند بتواند خورد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

بیچاره که در میان دریا افتاد

مسکین چه کند که دست و پایی نزند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

وقتی دل دوستان به جنگ آزارند

چندانکه نه جای آشتی بگذارند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۹

 

گفتم که برآید آبی از چاه امید

افسوس که دلو نیز در چاه افتاد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۲

 

سلطان که به منزل گدایان آید

گر بر سر بوریا نشیند شاید

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۶

 

در گرگ نگه مکن که بزغاله برد

یک روز ببینی که پلنگش بدرد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۹

 

خورشید که بر جامهٔ درویش افتد

از بخت نگونش ابر در پیش افتد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۴

 

جایی نرسد کس به توانایی خویش

الا تو چراغ رحمتش داری پیش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۷

 

کوته‌نظران را نبود جز غم خویش

صاحبنظران را غم بیگانه و خویش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۹

 

گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ

چه سود که باز می‌گذاری به دریغ؟

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۶

 

خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم

برخاستی و به دیدنت زنده شدیم

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۸

 

از بهر دل یکی به دست آوردن

مطبوع نباشد دگری آزردن

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۲

 

صاحبدل نیک سیرت علامه

گو کفش دریده باش و خلقان جامه

سعدی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode