جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
در وادی گرم شد پدیدار
از نار خلیل تازه گلزار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
یا خود چنگی ز ناله زار
رگ های تنش بر آن چو اوتار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
کای مرجان ساق لعل منقار
لعل تو گهر ز خاک بردار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
معشوقه به زیر خاره و خار
بهتر که بود به دست اغیار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - نامه نوشتن لیلی به مجنون و عذر خواستن که شوهر کردن نه اختیار وی بلکه تکلیف مادر و پدر بود
از مادر و از پدر شد این کار
زیشان به دلم خلید این خار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - جواب نوشتن مجنون نامه لیلی را
از مور کند توهم مار
صد زخم خورد به جان افگار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - جواب نوشتن مجنون نامه لیلی را
گر او برود تو را چه کم یار
کالای تو را چه کم خریدار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - جواب نوشتن مجنون نامه لیلی را
نومید چه خواهیم در این بار
نبود به امیدواریم کار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - خبر وفات شوهر لیلی به مجنون رسیدن و گریستن وی از آن خبر و سبب پرسیدن قاصد از آن گریه
وان گم شده را بجست بسیار
چون یافت نشانش آخر کار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - خبر وفات شوهر لیلی به مجنون رسیدن و گریستن وی از آن خبر و سبب پرسیدن قاصد از آن گریه
مهجور ز یار و دور از اغیار
افتم به میان خاره و خار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - رفتن مجنون به حوالی دیار لیلی و ملاقات و مقالات وی با سگی که در کوی وی دیده بود
چون قوت شوق بارگی وار
بردش به دیار آن وفادار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - رفتن مجنون به حوالی دیار لیلی و ملاقات و مقالات وی با سگی که در کوی وی دیده بود
خاکم به ره تو ای وفادار
زنهار و هزار بار زنهار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۷ - پوست پوشیدن مجنون و به میان گوسفندان لیلی درآمدن و به حوالی خیمه گاه وی رفتن
این است بلی سپهر را کار
کز بعد هزار رنج و تیمار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۰ - خبر یافتن اعرابی از حال مجنون و به زیارت وی رفتن و چند روز با وی بودن و اشعار یاد گرفتن
با ضعف و سیاهیش تن زار
زان شعر سیاه بود یک تار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۱ - مراجعت کردن اعرابی بار دیگر به زیارت مجنون و بعد از جست و جوی بسیار وی را یافتن که غزالی را در آغوش گرفته و هر دو جان داده
بر بالش خاک و بستر خار
جان داده ز داغ فرقت یار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۱ - مراجعت کردن اعرابی بار دیگر به زیارت مجنون و بعد از جست و جوی بسیار وی را یافتن که غزالی را در آغوش گرفته و هر دو جان داده
گشت از لب گور بوس بسیار
خرپشته او به خاک هموار

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۳ - رفتن آن اعرابی به دیار لیلی و خبر وفات مجنون را به وی رساندن و اظهار کردن لیلی آن معنی را پیش از گفتن اعرابی
افتاد میان اشک بسیار
چون عکس در آب جو نگونسار

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
عنقای دلم بنوک منقار
بال و پر خویش کرده طیار
از قاف وجود کرد پرواز
آمد ز هوا بسوی منقار
شمس و قمر است هر دو بالش
[...]

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰
ای باد صبا ز روی دلدار
از لطف نقاب زلف بردار
بنمای بعاشقان بیدل
حسن رخ جانفزای آن یار
گر یار ز رخ نقاب بگشود
[...]
