گنجور

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵

 

بی فایده هر که عمر در باخت

چیزی نخرید و زر بینداخت

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۱

 

امروز بکش چو می‌توان کشت

کآتش چو بلند شد جهان سوخت

مگذار که زه کند کمان را

دشمن که به تیر می‌توان دوخت

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۲

 

وامش مده آن که بی نماز است

گرچه دهنش ز فاقه باز است

کاو فرض خدا نمی‌گزارد

از قرض تو نیز غم ندارد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۳

 

سرهنگ لطیف خوی دل دار

بهتر ز فقیه مردم آزار

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۷

 

دونان نخورند و گوش دارند

گویند امید به که خورده

روزی بینی به کام دشمن

زر مانده و خاکسار مرده

سعدی
 
 
sunny dark_mode