×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
رخسار تو شمع کایناتست
وز قند تو شور در نباتست
ریحان خط سیاه شیرین
پیرامن شکّرت نباتست
خضرست مگر که سرنوشتش
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴
اندم که نه شمع و نه لگن بود
شمع دل من زبانه زن بود
واندم که نه جان و نه بدن بود
دل فتنه یار سیمتن بود
در آینه روی یار جستم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳
مستم زدو چشم نیمه مستش
وز پای در آمدم ز دستش
گفتم بنشین و فتنه بنشان
برخاست قیامت از نشستش
آنرا که دلی بدست نارد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵
ای ماه تو مهر انور دل
وی مهر تو شمع خاور دل
یاقوت تو روح پرور جان
ریحان تو سایه گستر دل
لعل لب و زلف تابدارت
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸
ای روی تو چشمه ی خور چشم
ابروی تو طاق اخضر چشم
بالای بلند و چشم مستت
شمشماد روان و عبهر چشم
لعل تو شراب مجلس روح
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰
ای ملک دلم خراب کرده
در کشتن من شتاب کرده
پیش لب لعلت آب حیوان
خود را ز خجالت آب کرده
رخساره ی لاله و سمن را
[...]