گنجور

 
خواجوی کرمانی

رخسار تو شمع کایناتست

وز قند تو شور در نباتست

ریحان خط سیاه شیرین

پیرامن شکّرت نباتست

خضرست مگر که سرنوشتش

بر گوشه ی چشمه ی حیاتست

بر عرصه حسن شاه گردون

پیش دو رخ تو شاه ماتست

یک قطره ز اشک ما محیطست

یک چشمه ز چشم ما فراتست

عنوان سواد خطّ سبزت

سرنامه ی نامه ی نجاتست

وجهی ز برات دلربایی

یا نسخه ای از شب براتست

آخر به زکات حسن ما را

دریاب که موسم زکاتست

خواجو ز تو کی ثبات جوید

زان روی که عمر بی ثباتست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
شاه نعمت‌الله ولی

آئینهٔ ذات عین ذاتست

دانست که مجمع صفاتست

بی جود وجود حضرت او

عالم به تمام فانیاتست

می نوش مدام دُردی درد

[...]

نورعلیشاه

لعل تو که معدن حیاتست

از حسرت آن حیات ماتست

هر جلوه ز روی بی نظیرت

منظور جمیع ممکناتست

قائم بوجودت ار نباشد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه