گنجور

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده

هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده

هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته

هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده

گه راز من‌گشایی زان زلفکان بسته

[...]

امیر معزی
 
 
sunny dark_mode