گنجور

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

قدری که زاید از موت اندازه قدر نیست

باید ز خویش مردن کاین عمر را قدر نیست

هر سر که آشنا نیست با پای بنده عشق

گر باشدی سر شاه در فقر معتبر نیست

با اهل درد خامی در کیش عشق کفرست

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

بازوی عشق بنهاد بر دوش ناقه دل

باری کزان نشیند تا ناف ناقه در گل

من چون کشم کمانت ای ناوکت توان کش

تو ترک نیم مستی من مرغ نیم بسمل

بگرفته تیغ روشن بنشسته بر بتوسن

[...]

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode