×
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۶
شوخی که می نخورده دل خلق خون کند
وای آنزمان که چهره ز خون لاله گون کند
گوید مجوی وصلم و نظاره هم مکن
پس عاشقی که دل بکسی داد چون کند؟
خواهد به خشم و ناز کند کم محبتم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۳
تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند؟
تا کی کسی شناه به دریای خون کند؟
هر کس ز عشق سایه دستی گرفته است
چون تیشه دست در کمر بیستون کند
روزی که چرخ پنبه گذارد به داغ ما
[...]