گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - قطعه

 

تا رخش طبعم از پی معنی تکاور است

میدان نورد مدحت مقصود قشر است

آن بی‌نماز کعب که جسم پلید او

از خاکروب دیر کشیشان مخمر است

وان حیله ساز شوم که تا زاده مادرش

[...]

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در ستایش میرمیران

 

شغلی که مطمح نظر کیمیاگر است

تحصیل اتحاد صفات مس و زر است

این فعل پر شکوه نیاید ز هر گروه

زان صنف خاص کاین عمل آید یکی خور است

فرعی‌ست این عمل ز اصول کمال خور

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » در سوگواری حضرت حسین«ع»

 

یا حضرت رسول حسین تو مضطر است

وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است

یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش

کز هر طرف که می‌نگرد تیغ و خنجر است

یا حضرت رسول ، میان مخالفان

[...]

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است

شمشاد سایه پرور من از که کمتر است؟

از آستان پیر مغان سر چرا کشم

دولت در این سرای و گشایش در این در است

در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است

شمشاد سایه پرور من از که کمتر است؟

شیخ بهایی
 

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۴ - سخن در وصف خویشتن

 

آن باغ داغ پررر آذر طبیعتم

کش برگ و بر ز اخگر و طیرش سمندر است

آن روضه ام که هر شجرش راکه باغبان

آبش ز خون دل ندهد خشک و بی بر است

آن پای تا بسر همه زخم و جراحتم

[...]

عرفی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

دل با توکلست، گرم کیسه بی زر است

گر دست مفلس است، ولی دل توانگر است

باشد توانگری نه همین جمع ملک و مال

بر دادن است هرکه توانا، توانگر است

پاس ادب بدار، که دندان کودکان

[...]

واعظ قزوینی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

شمشیر عشق را نمک شرم جوهر است

تا گریه پردگی نشود خنده جوهر است؟

این صوت وجد صوفی حق ناشناس ما

تکرارهای لال و سرافشاندن کر است

روشندلی ز پرتو آزادگان طلب

[...]

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

با بال شوق در چمن قدس طایر است

دل گر به راه بی خبریها مسافر است

دارد خطر ز موج نفس چون حباب جسم

در چار موجه کشتی تن از عناصر است

گشتم چو آینه همه جان از خیال دوست

[...]

جویای تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵

 

ناز و کرشمه زینت و زیب ستمگر است

ورنه ز دلبری است که [دلبر] دلاور است

سعیدا
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۰ - به یکی از دوستان نوشته

 

از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است

پیغام آشنا نفس روح پرور است

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

از هر خوشی بدور جهان عشق خوشتر است

تن گر بکاست عشق ولی روح پرور است

عاشق زخویش غایب و حاضر ببزم دوست

گر بینیش بحلقه که مشغول دیگر است

آهم زبسکه مشعله زد در شب فراق

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب

از هر کسی که می‌شنوم نامکرر است

در راه او شکسته دلی می‌خرند و بس

بازار خودفروشی از آن راه دیگر است

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷ - اثیر اخسیکتی

 

آن را که چار بالش عزت میسر است

گو پنج نوبه زن که شهِ هفت کشور است

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - د‌ر مدح سلطان ماضی محمدشاه غازی و حاج میرزا آقاسی

 

هستی دو وجه دارد مخفی و ظاهر است

کاندر وجود واجب و ممکن مصور است

از واجبست خالق و از ممکنست خلق

چون معنی‌ کلام‌ که مخفی و ظاهر است

خالق ز خلق هیچ دارد گزیر ازانک

[...]

قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

هر کس که باشدش خط و خالی نه دلبر است

دلبر کسی بود که دل او را مسخر است

حال دل شکسته من را ز من مپرس

آگه نیم ز دل که دلم پیش دلبر است

درد ار ز عشق یار بود بهتر از دوا

[...]

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند هجدهم

 

معراج اولش سرِ دوش پیمبر است

معراج آخرش ز هر اندیشه برتر است

وفایی شوشتری
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۳۱ - سرو صنوبر

 

باز این تویی بتا! که خطت مشک و عنبر است

رخساره ات بهشت و لبت حوض کوثر است

باز این منم که دیده ام از خون دل تر است

جسم چو تار زلف تو باریک و لاغر است

باز این تویی که قد بلندت به راستی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۲۷ - پاک گوهر

 

شاهی که بارگاه وی از عرش برتر است

در شهر طوس قبهٔ ایرانش از زر است

سلطان شرق و غرب، شهنشاه دین رضا

فرزند برگزیدهٔ موسی بن جعفر است

حکمش روان به جمله سلاطین روزگار

[...]

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۱ - و برای او همچنین

 

ساقی بیا که دلبرم امروز در بر است

می دهد که عشرت دو جهانم میسر است

شام غمم به صبح سعادت برابر است

بر دستم آن شبی که سر زلف دلبر است

حقا که از هزار شب قدر بهتر است

[...]

صامت بروجردی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode