گنجور

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » هفتم

 

مستی و عاشقی و جوانی و یار ما

نوروز و نوبهار و حمل می‌زند صلا

هرگز ندیده چشم جهان این چنین بهار

می‌روید از زمین و ز کهسار کیمیا

پهلوی هر درخت یکی حور نیکبخت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیزدهم

 

پیکان آسمان که به اسرار ما درند

ما را کشان کشان به سماوات می‌برند

روحانیان ز عرش رسیدند، بنگرید

کز فر آفتاب سعادت، چه با فرند!

ما سایه‌وار در پی ایشان روان شویم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » پانزدهم

 

ای یار گرم دار، و دلارام گرم دار

پیش‌آ، به دست خویش سر بندگان بخار

خاک تویم و تشنهٔ آب و نبات تو

در خاک خویش تخم سخا و وفا بکار

تا بردمد ز سینه و پهنای این زمین

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و پنجم

 

شب مست یار بودم و در های های او

حیران آن جمال خوش و شیوهای او

گه دست می‌زدم که زهی وقت روزگار

گه مست می‌فتادم بر خاک پای او

هفت آسمان ز عشق معلق زنان او

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و سوم

 

زین دودناک خانه گشادند روزنی

شد دود و، اندر آمد خورشید روشنی

آن خانه چیست؟ سینه و آن، دود چیست؟ فکر

ز اندیشه گشت عیش تو اشکسته گردنی

بیدار شو، خلاص شو از فکر و از خیال

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode