امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۰ - ردالعجز علی الصدر
عود قماری که همی داد دود
غالیه میساخت گل از دود عود
تا که به عزلت نشانند خیز
پیشتر از مرگ به عزلت گریز
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۱ - ترصیع
باده نوشین به صفا خواست کرد
وعدهٔ دوشین به وفا راست کرد
نور هدایت به چراغم رسان
بوی عنایت به دماغم رسان
غمزدگان را به طرف دلگشای
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۲ - ذوقا فیتین
تن ز غنیمت به هزیمت سپرد
بردن جان را به غنیمت شمرد
چرخ ز بیداد عنان تافته
مملکت از ظلم امان یافته
چنگ نوا زن به هوا سر کشید
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۳ - تنسیق الصفات
باد! همه وقت، به شادی و ناز
باده کش و خصم کش و بزم ساز
لشکر مشرق «زاودهٔ» تا به بنگ
چیره دل و خیره کش و تیز چنگ
چند هزارش ز سواران کار
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۴ - حکمت و اخلاق
چون هنر مرغ فراوان شود
مرغ ز بر دست سلیمان شود
وای بر آن آدمی بی خبر
کوکم از آن مرغ بود در هنر
دجله چو آمیخته گردد به نیل
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱ - از مناجاتها
ای دو جهان ذرّهٔ از راه تو
هیچتراز هیچ به درگاه تو
پشت فلک طوق سجود از تو یافت
شام عدم صبح وجود از تو یافت
یافته از درگه تو فتح باب
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۲ - در علو مقام انسان
ای ز ازل گوهر پاک آمده
گوهر تو زیور خاک آمده
چنبر نه چرخ بسی بیخت خاک
تا تو برون آمدی ای در پاک
آن خلقی تو که ز روز نخست
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۳ - وصف سخن
هر چه درین چره کهن ساختند
قالبی از بهر سخن ساختند
لیک نیفتاد به روی ز می
قالب این سکه به از آدمی
زنده به جز آدمیان نیست کس
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۴ - حکایت زاهد و مزد طاعت
زاهدی از خوان رضا توشه گیر
گشت ز غوغای جهان گوشهگیر
شد ز بسی سجدهٔ پنهانیش
خاک زمین صندل پیشانیش
تا به نود سال درین داوری
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۵ - عشق
چون تن آدم ز گل آراستند
خانهٔ جان بهر دل آراستند
آدمی آن است که در وی دل است
ور نه علف خانهٔ آب و گل است
دل نه همان قطرهٔ خون است و بس
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۶ - گلخنی و آتش عشق
گلخنی کرد به شاهی نگاه
رفت دلش در خم گیسوی شاه
شه چو به گرما به رسیدی فراز
سوخته برویش برابر نماز
در رخ شه دیدی و بگریستی
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۷ - کینهٔ برادر و مهر دوست
از پی میراث یکی خشم ناک
ریخت به کین خون برادر به خاک
تیغ به خون شسته ز پهنای دست
پیش در میر ولایت گذشت
دید دو برنای چو سرو بلند
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۸ - حکایت جوان مردان تشنه
کعبه روی چند به گرمای تیز
تشنه فتادند به دشت حجیز
چون به قدم طاقت گامی نماند
خون به حد جرعه به جامی نماند
بر تل تفسیده قضا میزدند
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۹ - حکایت جوان مردی شیر خدا
بود یدالله بوغا در مصاف
با یکی از کینه وران در طواف
حمله بسی کرد سوار دلیر
گبر ستیزنده نیامد به زیر
تا به چنان کش مکش از دستبرد
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۰ - حکایت شیر فروش متقلب
داشت شبانی رمه در کوهسار
پیر و جوان گشته ازو شیر خوار
شیر که از بز به سبو ریختی
آب در آن شیر درآمیختی
بردی از آن آب ملمع به شیر
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۱ - حکایت دم زندگانی به حق عیسی(ع)
صبح دمی رفت مسیحا به دشت
سبزه صحرا به دمش زنده گشت
بی خردی در رخ آن گنج زار
کرد به دشنام زبان را در آن
هر چه که گفت او سخن ناصواب
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۲ - بهار و خزان طبیعت و شباهت طبیعت آدمی به آن
باغ در ایام بهاران خوش است
موسم گل با رخ یاران خوشست
چون گل نوروز کند نافه باز
نرگس سرمست در آید به ناز
سبزه برآرد خط عاشق فریب
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۳ - ختم کتاب
شکر خدا را که ز فضل خدای
گشت مزین چو بهشت این سرای
بیست خزانه است درو پر ز گنج
بیست خزینه ز صد و بیست و پنج
ور همه بین آوری اندر شمار
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۴ - آخرین ابیات
یارب از آیین صواب خودم
هم تو بیاموز جواب خودم
بو که ز نزهت گه درالسلام
بوی علیکی رسد و السلام
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷
شوق توام باز گریبان گرفت
اشک دوان آمد و دامان گرفت
سهل بود ترک دو عالم، ولی
ترک رخ و زلف تو نتوان گرفت
جان منی، بی تو نفس چون زنم
[...]