گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ سوم

 

نقشهٔ آثار تو والا شئون

نقش شود برکمر بیستون

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ چهارم

 

یک‌تنه از بیشه چمیدی برون

بود خدا و خردت رهنمون

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - رؤیای صادقه

 

آن لگن است این فلک واژگون

پیرزن این دنیی مکار دون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - پادشاه رعیت نواز

 

پایهٔ آن گر ز دل آید برون

خودبخود این تخت شود سرنگون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - قافلهٔ سوداگر

 

بار خود افکند و شد آن ذوفنون

در طلب حاجتی از دژ برون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - مس و چینی

 

قلع همی در بر عالی و دون

روی سفیدت کند و سیم گون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - نتیجهٔ ظلم

 

رفع نشد خوی بدش از جنون

بلکه دل‌آزاری او شد فزون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - شلتاق پلتاق

 

کان چه حبل بود و چه مکروفسون

یا که بدان مکر شدت رهنمون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - حکمت افلاطون

 

گفت ز روی ادب ای ذوفنون

صد چومنی را تو بره رهنمون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۵ - ماهی و صدف

 

زانچه تو یک قطره ننوشی فزون

من خورم از حد تصور برون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - بلبل و پروانه

 

جذبه معشوق مرا بین که چون

همچو منی آیدش از در درون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - حکایت

 

الغرض آن خواجه بزجر فزون

از دل آن چاه چو‌ام د برون

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۳ - نوحه جمهوری

 

بیرق جمهوری اگر شد نگون

جان وی از پیری او شد برون

غصه نخور می‌زنم «انژکسیون»

زنده شود لیک به حال جنون

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۳ - نوحه جمهوری

 

بیرق قرمز جگرم کرد خون

رفت جگرگوشه ز دستم برون

دولت ما گشته دچار جنون

شکر که آخر علمش شد نگون

میرزاده عشقی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode