×
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۴ - مقاله دوم در بیان آفرینش آدم که آیینه ذات و مظهر جمعیت اسماء و صفات آفریننده است سبحانه و تعالی
دلق صفا در بر و زیر بغل
کرده نهان دفتر زرق و حیل
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۶ - مقاله سیم در بیان آنکه آدمیت آدمی نه به صورت ماء و طین است بلکه به سعادت اسلام و دین است و اول ارکان این سعادت اقرار است به کلمتین شهادت
هست دو ره هر دو به هم متصل
گام زنان زین دو ره ارباب دل
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۰ - مقاله پنجم در اشارت به روزه رمضان که نوریست کثیرالفیضان هم روح را شمع انجمن افروز است و هم نفس را برق خرمن سوز
دست میالای به شغل دغل
پای مفرسای به راه امل
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
ای ز گلت نا زده سر حب دل
مانده ز حب وطنت پا به گل
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۶ - مقاله سیزدهم در مخاطبه سلاطین که اگر بر دیگران می تابند آسمان عدل را چشمه آفتابند و اگر همه گرد خود می گردند طوفان ظلم را گرداب
لیک نیارند به مکر و حیل
بستن آن رخنه که آید اجل
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۹ - حکایت درازدستی که دست وی به بریدن از قلم وزارت کوتاه نشد
جامی ازان پیش که تیغ اجل
دست تو کوتاه کند از عمل
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۶ - مقاله هژدهم در اشارت به عشق که شور آن نمک خوان جگرخواران است و جراحت آن راحت جان دلفگاران
چون به تن آزاده ز مهر است دل
سنگ سیاهیست در آن تیره گل
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶۰ - مقاله بیستم در پند دادن فرزند ارجمند که در بستان طفولیت به نبات حسن پرورده باد و در بستان بلاغت به نهایت کمال پی آورده
آنست عمارتگری دل که دل
واکشی از کشمکش آب و گل
وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۳ - در سپاسگزاری
مائدهٔ فیض چه جزو و چه کل
برده از او فیض چه خار و چهگل
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - داستان حاتم طایی
کشت عیان زان دو قوی تن جمل
از طرف بادیه کوه و کتل