×
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۹ - حکایت کشفی که به بال بطان پریدن آغاز نهاد و به یک سخن ناجایگاه از اوج هوا به حضیض خاک افتاد
بانگ چو بشنید کشف لب گشاد
گفت که حاسد به جهان کور باد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۰ - مقاله دهم در اشارت به سهر که نشانه هوشیاری و علامت بخت بیداریست
چهره این اخ به تف آلوده باد
خود به تف این اخ چه مناسب فتاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۸ - مقاله چهاردهم در اشارت به حال وزیران و دبیران که رقم عدالت و ظلم بر صفحات ایام از رشحات اقلام ایشان است
هر که به یک حرف قلم کج نهاد
حرف وی از لوح بقا محو باد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۱ - حکایت سرد شدن پیر سفید موی از نفس آن خورشید گرم خوی که با زلف شبرنگ دم از صبح سفید مویی زد
از ره فکرت قدمی می نهاد
وز سر عبرت نظری می گشاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۱ - حکایت سرد شدن پیر سفید موی از نفس آن خورشید گرم خوی که با زلف شبرنگ دم از صبح سفید مویی زد
پیر چو آن دید دل از دست داد
پشت دو تا روی به پایش نهاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۵ - حکایت زنگی که روی خود را در آیینه بی زنگ دید و به عکس روی خود آیینه را نپسندید
چون به رخ خویش نظر کم گشاد
عیب بر آیینه نه بر خود نهاد
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۸ - مقاله نوزدهم در حسب حال خام طمعانی که از شعر شعر دامی بر ساخته اند و در دست و پای هر پخته و خامی انداخته
آردش آن رقعه که صدپاره باد
نامه عصیان و قیامت به یاد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش اول - قسمت دوم
کسی کو آدمی را کرد بنیاد
کجا گنجد به وهم آدمی زاد