گنجور

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۴ - حکایت

 

مرد ز بیرون در آواز داد

کای همه را گشته درون از تو شاد

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۵ - حکایت

 

مرد گدا پیشه زمین بوسه داد

گفت که شاها فلکت بنده باد

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۵ - حکایت

 

کرد عصایی و بلند اوفتاد

شعر ترا هیچ بلندی نداد

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۵ - حکایت

 

آنکه بود دخل ز دخلش زیاد

دست به درویش نباید گشاد

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۷ - حکایت

 

مار ز یاری چو کفت بوسه داد

داد دمش خرمن عمرت به باد

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۷ - حکایت

 

باد در پردهٔ هر پاک زاد

هست بلی پرده در غنچه باد

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۸ - حکایت

 

کاین خر صرصر تک آهو نهاد

گوی برون برده ز میدان باد

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۸ - حکایت

 

داشتم این طور حماری مراد

شکر که بی‌رنج طلب دست داد

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۹ - حکایت

 

سر زده او را ز تو دود از نهاد

زین عمل زشت ترا شرم باد

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش اول - قسمت دوم

 

کسی کو آدمی را کرد بنیاد

کجا گنجد به وهم آدمی زاد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

از بندگی زمانه آزاد

غم شاد باو و او به غم شاد

شیخ بهایی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۶ - در صفت رسول اکرم

 

معتکف زاویه اتحاد

عهد ازل را گره بیگشاد

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۷ - معراج

 

زهره رامش گر حوری نژاد

از نفسش عود برآتش نهاد

عرفی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۸
sunny dark_mode