گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸

 

تا بت من قصد خرابات کرد

نفی مرا شاهد اثبات کرد

با قدح و بلبله تسبیح کرد

با دف و تنبور مناجات کرد

آن خدمات من دل سوخته

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰

 

بس که شنیدی صفت روم و چین

خیز و بیا ملک سنایی ببین

تا همه دل بینی بی حرص و بخل

تا همه جان بینی بی کبر و کین

زر نه و کان ملکی زیر دست

[...]

سنایی
 
 
sunny dark_mode