گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - نوبهار

 

اگر سری است با گلت به عارض نگار بین

وگر هواست سنبلت، شکنج زلف یار بین

مخواه نوبهار را، مجو بنفشه زار را

ز طرّه آن نگا را بنفشه در کنار بین

چه طرف باشد از گلت، چه آرزو به سنبلت

[...]

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - با سالکان کوی دوست

 

مرا به خانه ی درون، دلی بود از آن تو

ولی چه سود کان سرا نمی سزد مکان تو

چو بر لب آوری سخن شود فضای انجمن

لبالب از دُر عدن ز لعل دُر فشان تو

تو راست جسم نازنین لطیف تر ز روح و جان

[...]

افسر کرمانی
 
 
sunny dark_mode