گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۰ - به یکی از دوستان نوشته

 

آتش خرمن منی شبنم کشت دیگران

دوزخ من چرا شدی ای تو بهشت دیگران

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۷ - به یکی از بزرگان نگاشته

 

بر در شاه راستان کیست رهی بر آستین

بنده سر بر آستان چاکر جان در آستین

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۷ - به یکی از بزرگان نگاشته

 

به گل مباد و گلستان نگاه من گذار من

بس است کوی و روی تو بهشت من بهار من

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۶۹ - به یکی از دوستان نزدیک نگاشته

 

کاش که در قیامتش بار دگر بدید می

کآنچه گناه او بود من بکشم غرامتش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۰ - به محمد صادق بیک کرد نگاشته

 

سرو برفت وبوستان از نظر به جملگی

می نرود صنوبری بیخ گرفته در دلم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته

 

یا من ناصبور را پیش خود از وفا طلب

یا تو که پاک دامنی صبر من از خدا طلب

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته

 

صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت

چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته

 

از لب نغز گفت تو حکم به بوسه ها رود

عدل خدائی ار دهد اجر لب خموش من

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode