گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - قصیده

 

ای به جلال تو شرف، قدرت ذوالجلال را

گشته کمال تو گوا، قادر پر کمال را

طالع خوبت از نظر کرده هبا هبوط را

اختر سعدت از شرف، داده وبا وبال را

راه نموده همتت معرفت و علوم را

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مطلع ثانی

 

چهره با جمال تو، مایه دهد جمال را

غبغب چون هلال تو، بدر کند هلال را

تا رخ تو به دلبری، دایره جمال شد

ساخت زمانه از رخت، نقطه فتنه خال را

عین کمال بسته باد، از رخ با جمال تو

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶

 

آنکه ز شرم لطف او، آتش ناب آب شد

گمشده نعل مرکبش، افسر آفتاب شد

داد بداد خلق را، خورد فراغ و خواب شد

دشمن او ز رشگ این دشمن خورد و خواب شد

هست تصرف قضا، منصرف از جناب او

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح منوچهر شروانشاه

 

دوش چو کرد آسمان افسر زر ز سر یله

ساخت ز ماه و اختران یاره و عقد و مرسله

شکل فلک خراس شد مهر چو دانه آس شد

عقده راس داس شد از پی کشت سنبله

طرف جبین نموده ماه از طرف بساط شاه

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - مطلع ثانی

 

سرو قدی شکر لبی گلرخ غالیه کله

جان مرا به صد زبان زآن رخ و غالیه گله

نرگس مستش آسمان سفته به تیر غمزگان

سنبل هندویش به جان رفته به سایه گله

آن ز میان انس و جان برده هزار کاروان

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲

 

خیل خزان بتاختن بر سپه بهار زد

خسرو مهرگان علم بر سر کوهسار زد

زاغ سیاه طیلسان خطبه خسرو جهان

خواند به نامش آن زمان شاشه زر عیار زد

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - خون سیاوشان

 

گر نه به چشم مردمی سوی تو بنگرد فلک

خشم تو در دو چشم او مردمک استخوان کند

آنچه به یک زمان کند کین تو خالی از زمین

قوت و گردش فلک راست به صد قران کند

گوهر آبگینه را لعل سیاوشی مخوان

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - در توصیف باده

 

جز می صرف در جهان،چیست که از صروف او

رأی طرب قوی شود، رایت غم نگون بود

روح در او سبک شود، چونکه از آن گران خورد

عقل ازو قوی شود، گرچه روان زبون بود

سرخ مئی که طعم او، طبع ستم رسیده را

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - از قطعه ای

 

تا اثر جهان بود باد جهان به نام تو

تا گهر فلک بود، باد فلک غلام تو

مصلحت جهانیان هست دوام دولتت

باد ستون آسمان دولت بر دوام تو

کرد به نام تو خرد کل مرکبات را

[...]

فلکی شروانی
 
 
sunny dark_mode