میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵
ز اظهار نیازم برفروزد، از عتاب است این
ولی از غایت امید گویم کز حجاب است این
نیامد گر به یادت انتظار آرزومندی
دمی ننشسته پیش ما، چه آغاز شتاب است این
من دیوانه هنگام سلام از غایت حیرت
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷
درآید هر کجا در جلوه ناز آفتاب من
مرا رسوا کند تغییر حال و اضطراب من
من رسوا ازان در خون فتادم بر سر راهش
که برگردد، چو بیند بوالهوس حال خراب من
نبینم پیش کس با این هجوم شوق، سوی او
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸
نباشد چارهای درآرزویش غیر جان دادن
که باشد عیب پیش غمزهاش رسم امان دادن
ز غوغای هوسناکان به این امید خرسندم
که خواهد بدگمانیها به یادش امتحان دادن
ز بیتابی هلاک مردنم، هرچند میدانم
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰
خیال آشنایی چون کند بیگانه خوی من؟
که صد جا بنگرد تا یک نظر بیند به سوی من
ز من در پیش دشمن بس که روی از ناز میتابی
به هرجا مینشینم، مینشیند روبهروی من
ز بس بیاعتبارم، گر فرستم قاصدی سویش
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴
به راه آرزو خاکم، طریق خاکساری بین
مرا سرگشته دارد صرصر غم بیقراری بین
دم نظاره بر چشم آستین هرچند میمالم
همان دم دیده پر خون میشود، بیاختیاری بین
جفایت گرچه دارد هر زمانم ناامید از جان
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷
چنان شد همنشینم چشم مست فتنهبار تو
که آمد پیشتر از من به راه انتظار تو
کجا می میکشیدی با حریفان دوش، کامروزم
خبر از صحبت شب داد چشم پرخمار تو
کنی سرگشته هر دم قاصدی، گویا نمیدانی
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳
نمیبیند به سویم چون روم تنها به راه او
نمیخواهد که خاص چون منی باشد نگاه او
درین رشکم که گویا مدعای غیر شد حاصل
که بوی آرزومندی نمیآید ز آه او
مرا بر حسرت امیدواری گریه میآید
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳
ز من ای غیر در رشکی، دلت شاد است پنداری
به استغنای او کارت نیفتادهست پنداری
به بزمش رفتهام ناخوانده و بینم هراسانش
نهان از من پی غیری فرستادهست پنداری
ز غیر آن تندخو رنجیده و ظاهر نمیسازد
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳
خوشا صلحی که شرمآلوده از آزار من باشی
پشیمان ز آشتی از شکوه بسیار من باشی
به وقت گفتوگویم روی برتابیّ و من خود را
دهم تسکین که شاید گوش بر گفتار من باشی
به سویت هر زمان از بیم رسوایی نمیآیم
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰
رها ای شهسوار از کف عنان بارگی کردی
فرامش از سگ دنباله دو یکبارگی کردی
تو آن شاهی که غافل از من افتاده بگذشتی
من آن مورم که او را پایمال بارگی کردی
ز بیم دادخواه از دور باش چشم مردمکش
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴
همانا در میان با غیر، حرف قتل من داری
که سویم گوشه چشمی دراثنای سخن داری
چه بد کردم که واگردانمش، من کیستم باری
که از کین هر زمان اندیشهای با جان من داری
به یکبار از درون آزردگان خار در بستر
[...]
میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح بهروز محمّد
درآ در بوستان ساقیّ و بگشا غنچهسان شیشه
که زنگ از غنچهٔ دل میبرد در بوستان شیشه
به قصد جان مخمورم غمی از هر کنار آید
معاذاللّه چه سازم گر نیاید در میان شیشه
دل اهل محبّت را عجب گر نشکند چشمش
[...]
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸
به مجلس تا نگردد شرمسار از عهد خود با من
ز بیرون بازگردم چون بد من در میان باشد
مرا از هیبت روز قیامت چند ترسانی؟
چو یار از یار دور افتد، قیامت آن زمان باشد
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰
بسی خشنود میآید به سویم قاصدش، گویا
که غیر از نامه، حرفی از زبان یار هم دارد
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳
به بالین تو آن عیسی نفس میآید ای میلی
که از شوق قدومش، مرده صدساله برخیزد
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸
نه صبح وصل در آیینهٔ روی تو حیرانم
که از بیطالعی در انتظار شام هجرانم
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴
ز هر نوعی که خاطرخواه او بود آنچنان کردم
که تا با خود به رغم دشمنانش مهربان کردم
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۷
هزاران آه ازان خواری، که چون میراندی از بزمم
به امید شفاعت، جانب اغیار میدیدم
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹
پس از عمری که در بزم وصالش جای خود بینم
به عمدا کس فرستد تا کند آوازم از بیرون
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۲
محبت ز اضطراب دل، پشیمانی کشید از من
گر از من راست پرسی، عشق روز خوش ندید از من