گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲۱

 

چو تیغم پهلوی خود جای ده جوهر تماشا کن

بکش دست نوازش بر سرم دیگر تماشا کن

به تیغ طعنه بی جوهری خونم چه می ریزی؟

چو آیینه مرا رویی بده، جوهر تماشا کن

مرا از کسوت بخت سیه عریان کن و بنگر

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰

 

دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تماشا کن

بیا و آنچه جم می دید در ساغر تماشا کن

میان ابروی جانان عجب جنگی است پیوسته

کمان و تیر و تیغ و دشنه و خنجر تماشا کن

در این زندان هشیاری چه خود را مبتلا داری

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode