گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷

 

همیشه شاه شدادی ز بخت خویشتن شاد است

بملک اندر چو پرویز است و بد خواهش چو فرهاد است

ز خوبان مجلس عالیش چون فرخار و نوشاد است

عدو زو سال و مه غمگین دل او روز و شب شاد است

همیشه کار او جود است و دائم شغل او داد است

[...]

قطران تبریزی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

مقیم کوی عشق از قید هر تکلیف آزاد است

به دست طفل، فرمان سلیمان کاغذ باد است

به دولت چون غلامان اهل صورت این لقب دادند

وگرنه نام او در عالم منی خداداد است

برای دلخراشی در محبت ناخنی دارم

[...]

سلیم تهرانی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

مشو مهمان من، ای مرغ روزی خوار آزادی

مرا گر هست آب و دانه ای، در دام صیاد است

به آن زلفی که صد آهش به دنبال است سرگرمم

چراغم گشت روشن، در شبی کز هر طرف باد است

جناغی بسته بود آن شوخ در روز ازل با من

[...]

طغرای مشهدی
 
 
sunny dark_mode