گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۰

 

مدر پیراهن طاقت غریبان را

مزن دامن بر آتش ناشکیبان را

برادر جان علی اکبر

از این رفتن بیا بگذر

سفر خواهی اگر خاکم به سر خواهی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۷

 

توعریان خفته در خون ما مهیای گرفتاری

دریغ از درد بی درمان امان از بی مددکاری

یکی را کشوری دشمن فسوس از تاب تنهایی

تنی را لشکری قاتل فغان از فرط بی یاری

سری را یک جهان در پی، چه کردند این ستم کاران

[...]

صفایی جندقی
 
 
sunny dark_mode