گنجور

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۴ - در بی‌وفایی زن و فرزند

 

یکی روز از قضا شاپور دلگیر

به گرد شهر گشتی بهر تسخیر

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

بامرماست این گردنده پیر

ز پیر ماست در تابنده تاثیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

دلم بد کافر عامی که در سیر

قدم ننهاده بیرون از در دیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

گسست از همدگر زنجیر تدبیر

نشاید بستن ایدونم بزنجیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۸ - جواب

 

ز حق در حق بذات حق کند سیر

ببام حق نپرد خلق را طیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

در آ ای کرده بر قانون ما سیر

ببزم ما گشودندت در خیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۴ - جواب

 

بجنبد تا بسنبد بال این طیر

براند تا بماند رفرف از سیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۶ - جواب توضیح

 

که بود خویشتن پرداخت چون غیر

نماند امتیاز کعبه و دیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

پر علم و عمل گر رست در طیر

حقایق را کند هفت آسمان سیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

بهفت اورنگ عطف دامن پیر

کشد دامن گر افتادت بکف گیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح

 

اگر در کعبه باشند و اگر دیر

بهم خویشندی و بیگانه از غیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۷ - فی المناجات

 

مراده طعمه از تیهوی تقدیر

میفکن رشته ام بر دست کمپیر

صفای اصفهانی
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۴۰ - به پایان چون رسد این عالم پیر

 

به پایان چون رسد این عالَمِ پیر

شود بی‌پرده هر پوشیده تقدیر

مکن رسوا حضور خواجه، ما را

حسابِ من ز چشمِ او نهان گیر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۷۶ - عروس زندگی در خلوتش غیر

 

عروس زندگی در خلوتش غیر

که دارد در مقام نیستی سیر

گنهکاریست پیش از مرگ در قبر

نکیرش از کلیسا ، منکر از دیر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۶۹ - گشودم پردهء از روی تقدیر

 

گشودم پردهء از روی تقدیر

مشو نومید و راه مصطفی گیر

اگر باور نداری آنچه گفتم

ز دین بگریز و مرگ کافری میر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۵ - فرنگی صید بست از کعبه و دیر

 

فرنگی صید بست از کعبه و دیر

صدا از خانقاهان رفت «لاغیر»

حکایت پیش ملا باز گفتم

دعا فرمود «یا رب عاقبت خیر»

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۵۷ - برهمن گفت برخیز از در غیر

 

برهمن گفت برخیز از در غیر

ز یاران وطن ناید به جز خیر

بیک مسجد دو ملا می نگنجد

ز افسون بتان گنجد بیک دیر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۸ - به روما گفت با من راهب پیر

 

به روما گفت با من راهب پیر

که دارم نکته ئی از من فراگیر

کند هر قوم پیدا مرگ خود را

ترا تقدیر و ما را کشت تدبیر

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۵

 

بدو گفتم تو صورت را نکو گیر

که من صورت دهم کارِ خود از زیر

ایرج میرزا
 
 
۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
sunny dark_mode