عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۰) حکایت روباه که در دام افتاد
بگفت این و بصد دستان و تزویر
بجَست از دام همچون از کمان تیر
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۳) حکایت مجنون
چنین گفت او که هستم من خری پیر
بدن سوراخ از بار گلوگیر
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » المقالة الخامس عشر
زنام آن نگینش شد نه از غیر
رموز مور کشف و منطق طیر
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۷) حکایت آن پیر که دختر جوان خواست
بخود میخواندش بهر بوسه آن پیر
نمیامیخت با او چون مَی و شیر
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۱) حکایت مسلمان شدن یهودی وحال او
اگر تو عاشقی مذهب چنین گیر
چو شمع از شوقِ معشوق این چنین میر
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی
کشیده پای تا فرقش بزنجیر
بزاری نالهٔ میکرد چون زیر
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۳) حکایت نوشروان عادل
ترا بهتر بوَد آن زخمِ شمشیر
که از نان فرومایه شوی سیر
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۰) حکایت بایزید و زنّار بستن او
همه گفتند اگر بر شیخ تقدیر
شقاوة خواستست آنرا چه تدبیر
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
زهی غفلت که ما را کرد زنجیر
وگرنه نیست ازما هیچ تقصیر
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۰ - حکایت گربه و موش و باده
بگیرم جمله عالم را به شمشیر
ببندم پای شیران را به زنجیر
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۰ - حکایت گربه و موش و باده
قضا را گربه میآمد ز نخجیر
به خون موش میغرید چون شیر
عطار » اسرارنامه » بخش سوم » بخش ۴ - فی فضیلت امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه
اگرچه کم نشیند گرسنه شیر
نخوردی نان دنیا یک شکم سیر
عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقاله الخامسه
گهی آب و گهی خون و گهی شیر
گهی کودک گهی برنا گهی پیر
عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
رکویی زی نظام آورد آن پیر
که پر زر کن مکن زنهار تقصیر
عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
شوید از من بحق چون از کمان تیر
بحق گویید میگوید فلان پیر
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
نه سید گفت بعضی را به تدبیر
سوی جنت کشند آنگه به زنجیر
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
سلیمانِ سخن در منطقالطیر
که این کس بوسعیدست ابن ابوالخیر
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۰ - الحکایه و التمثیل
فقیر آن است اندر عالم پیر
که چون آن طفل نستاند به جز شیر