گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۳ - در صفت حال خود و شرح کتاب فرماید

 

چنان گو سرّ کل در آخر ای دوست

که کلّی یک نماید مغز با پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید

 

دلم این دم حقیقت جوهر اوست

که جمله پیش او دیدار نیکوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید

 

فنا کن خرقهٔ خود در بر دوست

برون آور حقیقت مغز از پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید

 

اگرچه این زمان افتادهام دوست

بیکباره خدائی نیستم پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

خبر امروز باید بودنت دوست

که آئی خود برون چون مغز از پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

هر آنکو با خبر شد در بر دوست

یکی شد مر ورا هم مغز و هم پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

دلت بشناس و صاحبدل شو ای دوست

که دل مغزست و صورت نیز هم اوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

مرا توفیق اینجا هست ازدوست

که یکی کردهام هم مغز با پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

چو برخوانی جواهر ذاتم ای دوست

بدانی بیشکی چون جملگی پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید

 

بد و نیک از خدا دان جمله نیکوست

حقیقت بد مبین چون جمله از اوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

دلم جانست این دم راحت دوست

حقیقت مغز شد بیشک همه پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

تو آن اصلی که اصل جمله از اوست

مشو غرّه بدین مغز و بدین پوست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

سخن اینجا چنان گفتیم ای دوست

که در یکی بیابی مغز با پوست

عطار
 

عطار » فتوت نامه

 

همه کس را بیاری داشتن دوست

نگفتن: آن یکی مغز و دگر پوست

عطار
 

عطار » فتوت نامه

 

بده نان، تا برآید نامت،ای دوست

چو خوشتر درجهان ازنام نیکوست؟

عطار
 
 
۱
۱۴
۱۵
۱۶
sunny dark_mode