×
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۳ - در صفت حال خود و شرح کتاب فرماید
چنان گو سرّ کل در آخر ای دوست
که کلّی یک نماید مغز با پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید
دلم این دم حقیقت جوهر اوست
که جمله پیش او دیدار نیکوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید
فنا کن خرقهٔ خود در بر دوست
برون آور حقیقت مغز از پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید
اگرچه این زمان افتادهام دوست
بیکباره خدائی نیستم پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
خبر امروز باید بودنت دوست
که آئی خود برون چون مغز از پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
هر آنکو با خبر شد در بر دوست
یکی شد مر ورا هم مغز و هم پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
دلت بشناس و صاحبدل شو ای دوست
که دل مغزست و صورت نیز هم اوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
مرا توفیق اینجا هست ازدوست
که یکی کردهام هم مغز با پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
چو برخوانی جواهر ذاتم ای دوست
بدانی بیشکی چون جملگی پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید
بد و نیک از خدا دان جمله نیکوست
حقیقت بد مبین چون جمله از اوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
دلم جانست این دم راحت دوست
حقیقت مغز شد بیشک همه پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
تو آن اصلی که اصل جمله از اوست
مشو غرّه بدین مغز و بدین پوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
سخن اینجا چنان گفتیم ای دوست
که در یکی بیابی مغز با پوست