گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم

 

بساطی سبز چون جان خردمند

هوایی معتدل چون مهر فرزند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

بفرمود آن صنم تا آن بتی چند

بنات‌ُالنعش وار از هم پراکند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

از آن رفتن بر آسودند یک چند

دل شیرین فرو مانده در آن بند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

یکی فردا بفرما ای خداوند

که تا شبدیز را بگشایم از بند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین

 

یکی آیینه و شانه درافکند

به افسونی به راهش کرد دربند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین

 

زنی کو شانه و آیینه بفکند

ز سختی شد به کوه و بیشه مانند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

جز این چاره ندید آن چشمهٔ قند

که گیسو را چو شب بر مه پراکند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین

 

بباید داغ دوری روزکی چند

پس از دوری خوش آید مهر و پیوند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو

 

بتانی دید بزم‌افروز و دل‌بند

به روشن‌روی خسرو آرزومند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۵ - به هم رسیدن خسرو و شیرین در شکارگاه

 

به خسرو گفت شیرین کاِی خداوند

نه من چون من هزارت بنده در بند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

به شیرین گفت کای فرزانه فرزند

نه بر من‌، بر همه خوبان خداوند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

به هفت اورنگِ روشن خورد سوگند

به روشن‌نامهٔ گیتی خداوند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

چه دید؟ الحق بتانی شوخ و دل‌بند

سرایی پر شکر شهری پر از قند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین

 

حلاوت‌های شیرین شکرخند

نی شه‌رود را کرده نی قند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانه‌سرایی ده دختر

 

زبان بگشاد گوهرمُلکِ دل‌بند

که زُهره نیز تنها بود یک چند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانه‌سرایی ده دختر

 

به غمزه گفت با او نکته‌ای چند

که بود از بوسه لب‌ها را زبان‌ بند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

بسان میوه‌دارِ نابرومند

امید ما و تقصیر تو تا چند؟

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

چو زین گرمی برآساییم یک چند

مرا شکر مبارک‌، شاه را قند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

کمند زلف خود در گردنم بند

به صید لاغر امشب باش خرسند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

درین آوارگی ناید برومند

که سازم با مراد شاه پیوند

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode