گنجور

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۴ - در مدح گوید

 

خداوندا سرور جود دستت

چو طوقی گشت و اندر گردن افتاد

پدید آمد جواهر در معادن

چو ظل گوهرت بر معدن افتاد

شد آهن مایه سهم و سیاست

[...]

قوامی رازی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

که داند کانچه در جان من افتاد

چگونه عقل ازو بر گردن افتاد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بده آبم چو قرعه بر من افتاد

که باتو نان من در روغن افتاد

عطار
 
 
sunny dark_mode