عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه
بدان شکرانه این سگ را رها کن
مرا کم گیر و در کار خدا کن
عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید
برو برخوان و چون خواندی دعا کن
زمانی عیب این مسکین رها کن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
تو در او گم شو و صورت رها کن
بجز او صورت اینجا گه فداکن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
ازو دوری کن و او را رها کن
رخ از دنیای دون سوی خدا کن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۸ - در کشف اسرار و توحید کل گوید
در این معنی دمادم سیرها کن
پس آنگه صورتت در حق فنا کن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
ز وصلم برخور و هجران رهاکن
پس آنگه روی در درگاه ما کن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۲ - سؤال کردن شیخ جنید از منصور در حقیقت شرع
دمی هم گوش ما هاسوی ما کن
پس آنگه هرچه خواهی پیشوا کن
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
برو ای یار سالک را دعا کن
تو این دنیای دون را خود رها کن
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
بیا در راه حق جان را فدا کن
پس آنگه کار خود با او رها کن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
تو روحی جسم را کلّی رهاکن
عنایت را چو عیسی ابتدا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
اگر تو مغز جان خواهی رها کن
تو مرا این پوست کلّی خود جدا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
بلا از خویش بین صورت رها کن
از این آلودگی خود با صفا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
کنون مجروحی و خود را دوا کن
درونت با برون یکسر صفا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۹ - در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید
طبیبت نیست اینجا خود دوا کن
چو مجروحی برو خود را شفا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
مرا بنگر تو بود خود رها کن
بنزد بود من خود را فنا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
نهان شو پایداری در فنا کن
فنا گرد و بکل خود را بقا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
مرا دردیست این دردم دواکن
طبیبم چون توئی دردم شفا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
در اینجا منزلت در خود فنا کن
پس آنگاهی ز من خود را بقا کن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
فنا شو خاک و آتش را رها کن
حقیقت آب و آتش هم فنا کن