کند کاری که حق راضی بر آنست

بافعال و اراده حق نشانست

ظهوراتی که در امکان عیانست

ز واجب در همان رتبت نشانست

مثال آب کاندر جو روانست

مراتب را مساوی بالعیانست

به بین حالت ز تصویرش چسانست

تو را روح از خصال بد چنانست

خود از «احببت أن أعرف» عیانست

که عنوان ظهورش ازنهانست

خوداین از فهم اهل حسن نهانست

کسی فهمد نکو کاسرار دانست

یکی زان جمله توفیق بیانست

بجان زین نعمتم بی امتنانست

یقیناً از جنون در من نشانست

که این د یوانه با من مهربانست

کمالی نیک خوی و مهربانست

کمالی در تنِ احباب جانست

در این فن اولین شخص جهانست

نه آرشاک آنچنان نه خاصه خانست