عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
چو در دام خود آوردی تمامم
دمی در دم برون آور ز دامم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
وگر حاصل نمیداری تو کامم
شدم، انگار نشنودی تو نامم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
کسی کز خویش برهاند تمامم
منش گر خواجهام، کمتر غلامم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
اگرچه خواجهتاش خاص و عامم
به جان و دل غلامت را غلامم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
چنان آوردهیی در بند دامم
که نگشاد از تو جز خون از مشامم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۰ - اسرارگفتن عبدالسلام درحضور منصور
سؤالی کرد از عبدالسلامم
کزین معنی جوابی ده تمامم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
منت دادم منت گفتم کلامم
در این اسرار بشنو تو پیامم
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
فریدالدّین محمد هست نامم
محمد(ص) داده اینجا جمله کامم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۳
کجایی ساقیا درده مدامم
که من از جان غلامت را غلامم
می اندرده تهی دستم چه داری
که از خون جگر پر گشت جامم
ز ننگ من نگوید نام من کس
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - خبر یافتن شیرین از عقد کردن خسرو شکر را و به صحرا رفتن و ملاقاتش با فرهاد
به زاری گفت فرهاد است نامم
در این حرفت که می بینی تمامم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - پاسخ خسرو به شیرین
هنوز اندر طریق عشق خامم
که می باید هنوز از ننگ و نامم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۳ - جواب دادن حورزاد جمشید را
به خادم گفت:« من مهراب نامم
قدیمی درگه شه را غلامم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۳ - دیدن جمشید ،خورشید را در باغ
رسانیدی به لب جان همچو جامم
ز لب جامی رسان یک دم به کامم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۸ - به معرض بیع درآوردن مالک یوسف را علیه السلام و خریدن زلیخا وی را به اضعاف آنچه دیگران می خریدند
سرافرازی فزا زین احترامم
که آید زیر فرمان این غلامم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۷ - فرستادن زلیخا یوسف را علیه السلام به جانب باغ و تهیه اسباب وی کردن
اگر من پیش تو بر تو حرامم
وز این معنی به غایت تلخکامم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۵ - در دست از دهن باز داشتن زنان مصر و زبان طعن بر زلیخا کشیدن و به تیغ غیرت عشق دست و زبان ایشان بریدن
چرا دارید ازینسان تلخ کامم
به طعن عشق عبرانی غلامم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۹ - غلبه کردن محبت زلیخا بر یوسف علیه السلام و بنا کردن عبادتخانه از برای وی
در آن وقتی که می خواندی غلامم
کرامت خانه ای کردی به نامم
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۲۱ - حکایت فرهاد که چون جوی شیر و حوض در سنگ خارا جهت شیرین ترتیب داد شیرین را حلقه در گوش خود بسبب همت گردانید
که: من شیرین و شیرینست نامم
ز شهد ناب شیرینست کامم
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ایضا فی مدحه
که دوران محتشم زان کرده نامم
که ادنی بندگانت را غلامم
وحشی بافقی » ناظر و منظور » دست نیاز به درگاه بینیاز گشودن و از حضرت باری التماس رستگاری نمودن
بده مفتاحی از سطر کلامم
وزان بگشای قفل از گنج کامم