گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

شده از نازکی چون قطرهٔ آب

ز تری همچو سروی سبز و شاداب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

تو خانه کرده ای بر راه سیلاب

درو خفته به سان مست در خواب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

ز دست هر که گیرم شربتی آب

همی ترسم که آن زهری بود ناب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

از آن ترسم که تو روزی به گوراب

ببینی دختری چون دُر خوشاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

نگر تا نگذری هرگز به گوراب

که آنجا دل همی گردد چو دولاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

شده رامین چو تیری دور پر تاب

کمان بر جای و تیر آلوده خوناب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى

 

ستوده گوهرم از مام و از باب

که این از همدانست آن ز گوراب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

از آرایش چنان شد ماه گوراب

که از دیدار او دیده گرفت آب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

بدو گفت ای به خوبی ماه گوراب

ببرده ماه رویت ماه را آب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن

 

که اکنون من بگیرم ره به گوراب

بوم در راه چون ره بی خور و خواب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

جنان تیری که بودش راه پرتاب

ز مرو شایگان تا مرز گوراب

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۱
sunny dark_mode