گنجور

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱

 

ثنا و حمد بی‌پایان خدا را

که صنعش در وجود آورد ما را

الها قادرا پروردگارا

کریما منعما آمرزگارا

چه باشد پادشاه پادشاهان

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰

 

فلک با بخت من دائم به کین است

که با من بخت و دوران هم به کین است

گهم خواند جهان گاهی براند

جهان گاهی چنان گاهی چنین است

که می‌داند که خشت هر سرایی

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

بیفکن خیمه تا محمل برانند

که همراهان این عالم روانند

زن و فرزند و خویش و یار و پیوند

برادر خواندگان کاروانند

نباید بستن اندر صحبتی دل

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸

 

خداوندی چنین بخشنده داریم

که با چندین گنه امیدواریم

که بگشاید دری کایزد ببندد

بیا تا هم بدین درگه بزاریم

خدایا گر بخوانی ور برانی

[...]

سعدی
 
 
sunny dark_mode