گنجور

 
۱
۲
۳
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - نیز در مدح ملک اتسز گوید

 

جهان سرای غرورست، نی سرای سرور

طمع مدار سرور اندرین سرای غرور

بعاقبت بحسام هوان شود مجروح

دلی که او بحطام جهان شود مسرور

فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا

[...]

۴۱ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - سوگندنامه در مدح اتسز

 

زهی بجود تو ایام مکرمت مشهور

خهی بسعی تو اعلام محمدت معمور

بهر بلاد علامات عدل تو پیدا

بهر دیار مقامات تو مشهور

ستاره قدر بلند ترا شده بنده

[...]

۴۱ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - در مدح اتسز

 

زهی فروخته حسن تو در جهان آتش

زده مرا غم تو در میان جان آتش

اگر بر آرم از اندوه عشق تو نفسی

بگیر از نفس من همه جهان آتش

نماند از آتش دل آب چشم و ترسم از آنک

[...]

۴۲ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - هم در مدح اتسز گوید

 

شهی که نقش نگین جلال شد نامش

همه ملوک زمانه اسیر در دامش

خدایگان جهان، شاه شیردل اتسز

که شیر چرخ بترسد ز شیر اعلامش

جمیل گشت معالی بحسن اقبالش

[...]

۲۰ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح شمس‌الدین وزیر

 

ایا بفضل و کرم در جهان شده معروف

ضمیر پاک ترا بر نهان چرخ وقوف

تو شمس دینی، لیکن بسان شمس ترا

مباد خوف زوال و مباد بیم کسوف

جوار تو سپر صرف روزگار شدست

[...]

۱۳ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - در مدح اتسز

 

شبی که هست کف او خزانهٔ ارزاق

ز طبع اوست وجود مکارم الاخلاق

ابوالمظفر ، شاه مظفر ، اتسز ، کوست

خدایگان همه خسروان علی الاطلاق

بنام اوست کمال صحیهٔ آداب

[...]

۱۳ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - هم در مدح علاء دوله اتسز گوید

 

خدایگانا، بتو گرفت جمال

شکفته شد بخصال تو روضه ‌های جلال

کمال یافت بمردانگیت دین هدی

که دور باد ز مردانگیت عین کمال

ز عهد آدم تا عهد تو فلک نشاند

[...]

۴۰ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - از زبان علاءالدوله اتسز خوارزمشاه گوید

 

منم ، که نیست مرا در جهان نظیر و همال

ببزم دشمن مالم ، برزم دشمن مال

منم ، که جز بمدیحم زبان نجنباند

هر آن که بر سر یک بیت بر نویسد قال

دلیل موکب میمون من شده تأیید

[...]

۱۹ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - قصیدۀ محذوف النقط در مدح محمد نام

 

که کرد کار کرم مرد وار در عالم ؟

که کرد اساس ممالک ممهد و محکم ؟

عماد عالم عدل و سوار ساعد ملک

اساس طارم اسلام ، سرور عالم

ملک علو و عطارد علوم و مهر عطا

[...]

۱۰ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - نیز در مدح اتسز

 

چه حیله سازم ؟ کز من گسست یار سلام

چه چاره ورزم ؟ کز من برید دوست پیام

گرفت دامن من هجر ، نابرآورده

هنوز سر ز گریبان وصل دوست تمام

بریده گشت و گسسته دل از برم ، تا دوست

[...]

۴۷ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح اتسز

 

اگر عنایت خسرو بود چنان گردم

که بر خزاین اقبال قهرمان گردم

جواهر ادیب و فضل را ز طبع و ز دل

بوقت نظم و گه نثر بحر و کان گردم

چنان نمایم در نظم دستبرد سخن

[...]

۳۴ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - در مدح اتسز

 

تویی که دل به تو کردند عاشقان تسلیم

سلیم باشد ، اگر جان بتو دهند ، سلیم

یکی منم، که اگر صد هزار جان بودم

به جان تو که کنم جمله را به تو تسلیم

ز طلعت تو به خورشید داده‌اند فروغ

[...]

۴۴ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - در مدح اتسز

 

خلاف یافت زمین و زمان ز دست فتن

به پادشاه زمین و به شهریار زمن

علاء دولت خوارزمشاه فتنه نشان

که شد نهفته در ایام او نشان فتن

ابوالمظفر ، اتسز که همت عالیش

[...]

۴۰ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - د رمدح اتسز

 

نظام حال زمانه ، قوام کار جهان

تمام گشت باقبال شهریار جهان

علا دولت و دین خسرو جهان ، اتسز

کزو گرفت نظام و قرار کار جهان

مظفری ، که خدای جهان پدید آورد

[...]

۲۱ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح اتسز

 

چو از حدیقهٔ مینای چرخ سقلاطون

نهفته گشت علامات چتر آینه گون

ز نقشهای عجیب و ز شکلهای غریب

صحیفه های فلک شد چو صحف انگلیون

جناح نسر و سلاح سماک هر دو شدند

[...]

۵۳ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - نیز در مدح ملک اتسز

 

بتی ، که ماه برد روشنی ز طلعت او

ربودن دل عشاق گشته صنعت او

چو شب سیاه شود در دو چشم من عالم

اگر نبینم روزی جمال طلعت او

همیشه سوی وفای ویست رغبت من

[...]

۲۸ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۵ - در مدح ملک اتسز

 

ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری

بسی کشید تن مستمند من خواری

مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان

چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری

بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی

[...]

۲۴ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - در مدح ملک اتسز

 

زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی

سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی

به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر

بدان جمال تو را هست جای طنازی

به دست قهر ز لشکر گه جمال همی

[...]

۲۲ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - در مدح شمس الدین محمد بن علی

 

مراست عشقی افتاده با تو، لم یزلی

غزل به نام تو گویم، که لایق غزلی

ز حکم لم یزلی عشق تو رسید به من

چگونه دفع توان کرد حکم لم یزلی؟

منم که در همه عالم به عاشقی مثلم

[...]

۱۷ بیت
وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵ - در مدح ملک اتسز

 

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

۲۷ بیت
وطواط
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۵۰