×
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷
ندانم از من خسته جگر چه میخواهی
دلم به غمزه ربودی دگر چه میخواهی
اگر تو بر دل آشفتگان ببخشایی
ز روزگار من آشفتهتر چه میخواهی
به هرزه عمر من اندر سر هوای تو شد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۲
تو ای دو دیده بگو کز جگر چه میخواهی
تمام خون شد و آمد دگر چه میخواهی
ز هجر دیده یعقوب بستی ای یوسف
دگر ز جان پدر ای پسر چه میخواهی
ز مصر قند چه خواهی و شکر از اهواز
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۲۸ - عجوزهٔ دنیا
چه خواهی از دل من، ای عجوزهٔ دنیا!
طلاق گفتمت از من دگر چه میخواهی
مرا که نیست خبر از جحیز و زینت تو
دگر ز جان من بی خبر، چه میخواهی
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)
به گوی ظالم از این دربه در چه میخواهی
از این ستمزده خون جگر چه میخواهی
رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » خشکسال ادب
دگر ز جان من ای سیمبر چه میخواهی؟
ربودهای دل زارم دگر چه میخواهی؟
مریز دانه که ما خود اسیر دام توایم
ز صید طایر بی بال و پر چه میخواهی؟
اثر ز ناله خونیندلان گریزان است
[...]