گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۳

 

بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم

هزار ساله جفای فلک حلال کنم

نظر بهیچ ندارم ز نعمت دو جهان

مگر نظاره آن حسن و آن جمال کنم

خیال وصل تو با آنکه شد محال مرا

[...]

اهلی شیرازی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

به هر چمن که وصال تو را خیال کنم

چون گل به خون جگر رنگ خویش آل کنم

به صد زبان نشود اشتیاق من ظاهر

چو گل به باد صبا گر بیان حال کنم

چنان خیال تو جا کرده است در جانم

[...]

سعیدا