کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۱
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۷
ز هول تاختن و کینه آختنش مرا
همی گداخته همچون کُناغ تاخته گیر
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۹
سزد که دو رخ کاریز آب دیده کنی
که ریز ریز بخواهدت ریختن کاریز
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۶
زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون
ز حلق مرغ به ساعت فروچکیدی گِل
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۹
چگونه سازم با او چگونه حرب کنم
ضعیف کالبدم من نه کوهم و نه گوم
وفاش عاریتی ، عیب و عار او فانی
به عیب عاریتی چیز بر ، چرا فَنوم
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۰
تنی درست و هم قوت بادروزه فرد
که به ز منت و بیغار کوثر و تسنیم
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۴
هول تاختن و کینه آختنْش مرا
همی گداخته همچون کناغ و تافته تن
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۵
کسی که سامهٔ جبار آسمان شکند
چگونه باشد در روز محشرش سامان
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۶
چنان مگوی ، ولیکن چنان نمای به خلق
که مای از تو بترسد به سند و هند و یمان
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۳
سزد که بگسلم از یار سیم دندان طمع
سزد که او نکند طمع ِ پیردندان کَرو
سزد که پروین بارد دو چشم من شب و روز
کنون کزین دو شب من شعاع برزد پَرو
غریب نایدَش از من غریو گر شب و روز
[...]
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۹
دو گوش سخت کن و بیهده سخن مشنو
مباش رنجه که ایشان بسند گوش سرای
به خارپشت نگه کن که از درشتی موی
به پوست او نکند طمع پوستین پیرای