سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶
مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل
خبر برید به بلبل که عهد میشکند گل
تو نیز اگر بتوانی ببند بار تَحَوُّل
أَما أُخالِصُ وُدّی؟ أَلَم أُراعِکَ جَهدی؟
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۰
کجا شدی که فراتر نمی شوی ز مقابل
چه غایبی که چنین حاضری به شکل و شمایل
درونِ خانۀ چشمی کدام حاضر و غایب
مقیمِ سینۀ تنگی کدام خارج و داخل
به تن جدایم و جانم به خدمتِ تو ملازم
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۳
مرا چو مست روان کرده بوده اند از اوّل
هنوز مستم و ثابت قدم نه مستِ مُزلزل
چنین مداومتم بر مدام دست ندادی
گرم به دست نبودی زمامِ مخرج و مدخل
غبارِغم به می از رویِ روزگار توان برد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
دلم ربودی و رفتی ولی نمی روی از دل
بیا که جان عزیزت فدای شکل و شمایل
گرم وصول میسّر شود که منزل قربست
کنم مرا دل از خاک آستان تو حاصل
هوایت ار بنهم سر کجا برون کنم از سر
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۴
مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل
که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل
چو هست عهد مودّت میان لیلی و مجنون
چه غم ز شدت اعراب و اختلاف قبائل
در آن مصاف که جان تازه گردد از لب خنجر
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۵ - در مدح حجت الله(عج الله تعالی فرجه)
سوم اگر نشود این دو مطلبم حاصل
به آب رحم سرشته است گر شما را گل
کجا رواست به یک کشته یک جهان قاتل
شده است کار من از زندگی دگر مشکل