×
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
چنین که چشم تو پروای دادخواه ندارد
سزد که دل برد از خلق و جان نگاه ندارد
کمال حسن و جمال تو را دلیل همین بس
که در لطافت رویت کس اشتباه ندارد
به آفتاب جمالت که هست بر همه روشن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸۵
همین نه سینه ما آه صبحگاه ندارد
زمانه ای است که در سینه صبح آه ندارد
نسیم تفرقه خاطرست جنبش مژگان
من و سراسر دشتی که یک گیاه ندارد
کمند جاذبه مسطر کشیده است زمین را
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱
بگو به شرم، ز چشمم ترا نگاه ندارد
که پشت آینه سان، دیده ام نگاه ندارد
ز جاه و دولت دنیا، همین خوشست که هرکس
بلای جاه کشیده است حب جاه ندارد
نشد ز کوی تو محروم هیچ کس که ز وسعت
[...]