گنجور

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۶

 

جهانا همانا فسونی و بازی

که بر کس نپایی و با کس نسازی

دقیقی
 

ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » مجلد هفتم » بخش ۳۹ - فصل در معنی دنیا

 

جهانا همانا فسوسی‌ و بازی‌

که بر کس نپایی و با کس نسازی‌

چو ماه از نمودن‌ چو خار از پسودن‌

بگاه ربودن چو شاهین و بازی‌

چو زهر از چشیدن چو چنگ از شنیدن‌

[...]

ابوالفضل بیهقی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح ابونصر مملان

 

نیازم ز گیتی به توست ای نیازی

که دل را امیدی و جان را نیازی

ازیرا به شادی بنازم که دانم

دلم را نیازی و زو بی‌نیازی

مرا عشق بهتر تو را حسن خوش‌تر

[...]

قطران تبریزی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - در مدح دهقان غازی

 

سپهر برین را همه بر سرفرازی

شد از همت و قدر دهقان غازی

کنون همچو بازیگران گاه کشتن

کند همتش را همی بندبازی

بود کهتری آرزو مهتران را

[...]

سوزنی سمرقندی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز

 

بتازی و ترکی بتازی ازین پس

چو بر حلبه عشق لختی بتازی

ببازی در این کوی آخر دل و جان

اگرچه درآئی باول ببازی

حمیدالدین بلخی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶

 

دلم غارتیدی ز بس ترک‌تازی

ز پایم فکندی ز بس دست یازی

گل و مل تو را خادمانند از آن شد

وفای گل و صحبت مل مجازی

مرا جان درافکند در جام عشقت

[...]

خاقانی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

به خوبی‌ست هر دل نوازی ایازی

ولی همچو محمود کو پاک بازی

نخواهم که روی رقیبان ببینم

گدا را ز سگ واجب است احترازی

جهان پر ز حسن است کو مهرورزی

[...]

همام تبریزی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » مسدس

 

زهی پایمال ترا سرفرازی

امور قضا نزد رای تو بازی

تویی اعلم عالم کارسازی

بشمشیر اندیشه قاضی غازی

فضولی
 
 
sunny dark_mode