×
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷
که دست از هوایِ تو بر سر ندارد
که چشم از فراقت به خون تر ندارد
جمادست نه جانور هر که شوری
ز شیرینِ عشقِ تو در سر ندارد
درین آشیان خانه مرغی نبینم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰۷
دل صاف پروای محشر ندارد
که دریاغم از دامن ترندارد
بساز ای خردمند با تیره بختی
که دریا گزیری ز عنبر ندارد
شود تخته مشق هر خاروخس را
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۶ - محب علی
به سر هر که سودای حیدر ندارد
نشانی ز دین پیمبر ندارد
ننوشد کس ار بادهی عشق حیدر
به محشر نصیبی زکوثر ندارد
مسلمان نباشد کسی کو به گیتی
[...]