به گاوآهن و بیل کندند زود

هم‌اینجا، هم‌آنجا و هرجا که بود

چنان تیر را او ز پیکان گشود

که تا شست برداشت آمد فرود

به پیکر تراشان بفرمود، زود

از این شیر تندیس باید نمود

بگفتا مغان را خوانید زود

که گویند تعبیر خوابم چی بود؟

گذشتند از رود هالیس زود

سوی ماد رفت آن سپه هر چه بود

بشد خود سوی سارد باهر که بود

که شاد که دروازه بندند زود

سراسر همه جامه نیلی چو دود

همه دیده گریان ورخ شد کبود

بلطف از برادر اطاعت نمود

بحای پدر او برادر ستود

شهنشه براو مهربانی نمود

هم از لطف بنمود گفت و شنود

بسی احترام و ستایش نمود

در آن معبد او سیم و زر برفزود

همه افسران را نوازش نمود

بعنوان و بر رتبشان برفزود

چو یک چندروزی فراغت نمود

شنید آنکه در مصر شورش فزود

شهنشاهشان مهربانی نمود

ابر رتبت کاهنان برفزود

شهنشه در آن جشن شرکت نمود

ز بهر آمون معبدی نو فزود

ز دریای رومش که مسدود بود

رهی تا بدریای سرخش گشود

چو یک چند روزی فراغت نمود

بگفتا نزیبد که بیکار بود

صدای دهل گوشها کر نمود

ز بس بوق کوسش نوا میفزود

که شاهی تراکیه خواهش نمود

سپهدار را مهربانی فزود

سپس مغز او را نشانه نمود

که تا شست برداشت آمد فرود

سپهدار ایران تعاقب نمود

بر ایشان یکی تیر باران فزود