گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۳

 

بدو داد دینار چندانک بود

بماند آن گران گوهر نابسود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۴

 

بفرمود کو را بخوانید زود

خروشی برین سان که یارد شنود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۵

 

برو آفرین کرد و چندی ستود

بران آفرین مهربانی فزود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۵

 

سپهبد پذیرفت زو آنچ بود

ز دینار وز گوهر نابسود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۶

 

بگفتند با او سخن هرچ بود

ز صندوق وز گوهر نابسود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱۰

 

فزونست ازان نیکویها که بود

به تیمار رخ را نشاید شخود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱۰

 

ازو باد بر نامداران درود

بر اندازهٔ هر یکی بر فزود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۶

 

دگر دین موسی که خوانی جهود

که گوید جز آن را نشاید ستود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۹

 

بدیدند خود بودنی هرچ بود

سپهر آفرینش نخواهد فزود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۲

 

سوی مرد دانا فرستاد زود

چو دانا نگه کرد و آهن بسود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

گیاهان کوهی فراوان درود

بیفگند زو هرچ بیکار بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۴

 

به کوه اندر آگند چیزی که بود

ز دینار وز گوهر نابسود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۸

 

سخن گوید و گفت تو بشنود

اگر دادگویی بدان بگرود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۰

 

جهانجوی بخشنده قیدافه بود

ز روی بهی یافته کام و سود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۰

 

نگار سکندر چنان هم که بود

نگارید و ز جای برگشت زود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۳

 

زمینش همه صندل و چوب عود

ز جزع و ز پیروزه او را عمود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۷

 

زمرد برو چار صد پاره بود

به سبزی چو قوس قزح نابسود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۷

 

پیاده شد از باره طینوش زود

زمین را ببوسید و زاری نمود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸

 

ببردند بی‌مایه چیزی که بود

که نه گنج بدشان نه کشت و درود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۴

 

زده بر سر کوه خارا عمود

سرش تا به ابر اندر از چوب عود

فردوسی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۸۲
sunny dark_mode