گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)

 

یکی خیمه چون باره آهنین

سپهرش ستایش سرا بر زمین

ز سندانش استن ز خارا قباب

زپولاد میخ و ز آهن طناب

در آن خیمه کز خرگه مه براست

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)

 

ز پوی کنیزان ایوان و لرد

برآمد به گردون گردنده گرد

شد از نیم سوزان سرخ و کبود

زمین پر ز آذر هوا پر زدود

درخشیدن چوب آتش زده

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۳ - به میرزا احمد صفائی نگاشته

 

زنان راستانی سگان راستای

که یک سگ به از صد زن پارسای

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۳ - به میرزا احمد صفائی نگاشته

 

سر دخمه کردند زرد و کبود

تو گوئی فرامرز هرگز نبود

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۳۰ - به یکی از فرزندان خویش نگاشته

 

مرا خود دل دردمند است ریش

تو نیزم مزن بر سر ریش نیش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۳۴ - به یکی از دانشمندان جندق نگاشته

 

سپردم به زنهار اسکندری

تو دانی و فردا و آن داوری

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۴۴ - به میرزا اسمعیل هنر نگاشته

 

سپردم به زنهار اسکندری

تو دانی و فردا و آن داوری

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۵۹ - به میرزا ابراهیم اصفهانی در ری نگاشته

 

بسوزنده آتش به خاموش خاک

به دل های آگه به جان های پاک

که ما را دل و جان پر از مهر تست

همه آرزو دیدن چهر تست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۶۳ - به احمد صفائی نوشته

 

چو در بسته باشد چه داند کسی

که گوهر فروش است یا پیله ور

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۰ - به یکی از دوستان نوشته

 

برو آنچه می بایدت پیش گیر

سرما نداری سر خویش گیر

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۵ - به میرزا اسمعیل هنر نگاشته

 

سپردم بزنهار اسکندری

تو دانی و فردا و آن داوری

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۶ - به دوستی نوشته شد

 

در این سست پی خانه آب و گل

به سختی نیندوخت کس کام دل

گر اندیشه تخت اگر دار کرد

گرامی شد آنکو درم خوار کرد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۱ - گزارش خوابی که یغما دیده

 

گواهی دهم کاین سخن راز اوست

تو گوئی که گوشم بر آواز اوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۱ - در « داد و دهش» نگاشته

 

برومند باد آن همایون درخت

که در سایه او توان برد رخت

که از شایه آرایش خوان نهد

که از سایه آسایش جان دهد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۲ - به میرزا محمد علی خطر نگارش رفته

 

حرامت بود نان آن کس چشید

که چون سفره ابرو بهم در کشید

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۳ - به میرزا جعفر از ری به سمنان نوشته است

 

منال از نزاری که فربه شوی

چو گوئی گزین به شوم به شوی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۷۲ - حکایت سگ بخشعلی نام جندقی

 

ندانی که چون راه بردم به دوست

هرآنکس که پیش آمدم گفتم اوست

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode