ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - دیباچه
چو دانا ز گنجینه در باز کرد
بنام خدا نامه آغاز کرد
خدائیکه در مغز هوش آفرید
بتن آدمی با سروش آفرید
روان را بدانش ستایش نمود
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶
بنام خداوند هر بود و هست
نگارنده نقش بالا و پست
فروزنده گوهر آفتاب
طرازنده پیکر خاک و آب
خدائی که بخشید تن را خرد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷
بنام پدید آور هست و بود
که این جامه را بافت بی تار و پود
بگسترد بر آب فرشی زمی
بر آن آب زد خیمه آدمی
ز خاک آدمی کرد و از نار دیو
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
سهی سروی از تخم شاهان کی
چو گلبن بروئید در خاک ری
بیاراست رخسار و بالا فراشت
گل و لاله از چهره در باغ کاشت
بتان سر نهادند بر پای او
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶
به ایرانیان روس بیداد کرد
گمانش که ایران تهی شد ز مرد
چو بیشه تهی ماند از نره شیر
شغالان در آیند در وی دلیر
تن خفته را مرده پنداشتند
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - اشاره بمعاهده ۱۹۰۷
چو پیمان شکن یار همسایه دید
کسی را به او نیست گفت و شنید
ز پیمان و عهد کهن دست شست
سوی انگلیس آمد از در نخست
بدو گفت ایرانیان مرده اند
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - موافقت انگلیس و تصدیق بر بستن عهد و پیمان
چو روس این سخن گفت با انگلیس
بگفتش هلا زود پیمان نویس
که با هم نجوئیم راه دوئی
نرانیم گفت از منی و توئی
بزودی کنیم این زمین را دو بهر
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - نگارش عهدنامه
سپس بهر تاراج این تاج و تخت
نشستند و پیمان به بستند سخت
که در خاک ایران سپارند راه
به روز سپید و به شام سیاه
دلیرانش را خوار و خیره کنند
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - اولتیماتوم روس به ایران و تجاوزات او در سرحدات ایران
چو همراز شد روس با انگلیس
همانند خالیگر و کاسه لیس
به بستند پیمان مهر استوار
که با هم نباشند زنهار خوار
نخست از در کینه روس دژم
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - تجاوزات همسایگان در جنوب و شمال
ندیدی مگر کاندرین سال شوم
که آتش فرو زد بهر مرز و بوم
دو همسایه اندر هیاهو شدند
بما شیر و با دشمن آهو شدند
به هر شهر لشگر کشید انگلیس
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - تمثیل از گفتار پهلوان بفرزند
چه خوش گفت با پور خود پهلوان
چو دیدش هم آغوش شیر ژیان
که گر زنده شیر نر اندر نبرد
درد بر تنت چرم و نالی ز درد
از آن به که در گورت اندر کفن
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - یادآوری از شاهان و دلیران باستان
کجا شد فریدون زرین کلاه
کجا شد منوچهر گیتی پناه
کجا کیقباد آن یل سرفراز
کجا شاه کاوس دشمن گداز
کجا رفت کیخسرو تاجدار
[...]