منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴
آمد ای سید احرار! شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت، بسیار بود
برفروز آتش برزین که درین فصل شتا
آذر برزین پیغمبر آذار بود
آتشی باید چونانکه فراز علمش
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹
تا دلم عاشق آن لعل شکربار بود
دیدهٔ من صدف لؤلؤ شهوار بود
صدف لؤلؤ شهوار بود دیدهٔ آنک
دل او عاشق آن لعل شکر بار بود
نَخَلد ناوک آن نرگس خونخوار دلم
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵
عرش و معراج نه در خورد من زار بود
عرش من کرسی و معراج سردار بود
سینه گر زخم تو دوزد سپر طعنه شود
رشته کاین کار کند رشته زنار بود
زین چمن هرچه نه چون لاله درو داغ دلیست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵۰
دل اهل نظر آن به که گرفتار بود
صحت چشم در آن است که بیمار بود
جسم در دامن جان بیهده آویخته است
نور خورشید کجا خانه نگهدار بود؟
سر به بالین فراغت نگذارد هرگز
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵۱
تا به کی مردم چشمم هدف خار بود؟
رگ من جاده نشتر آزار بود
همچنان در ته دیوار شکسته است تنم
اگرم بال هما طره دستار بود
تازه و تر برساند به بهار دگرش
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵۲
عشق لب تشنه بدمستی اظهار بود
گل این باغچه شیدایی دستار بود
پاس دام و قفس خویش بدار ای صیاد
ناله سوختگان خونی منقار بود
عزت غنچه این باغ به گلچین فرض است
[...]
قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای فارسی » شمارهٔ ۲۷ - معلوم نیست به کی نبشته
به سر تو که توانگر شود از مشک و شکر
هر که را با سر کلک تو سر و کار بود
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰
هر که را کار بدان چشم دل آزار بود
عجبی نیست گرش کشته شدن کار بود
شاهد ار میطلبی بر سر این کار ز من
نظم دربار شهنشاه جهاندار بود
من قوی پنجه و چشم تو ز بیماران است
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۸
شاه بیت غزل بنده سه بیت از شاه است
که فروزندهتر از گوهر شهوار بود
« دل من مایل آن لعبت فرخار بود
جان من در ره آن شوخ دل آزار بود
زلف مشکین خم اندر خمش از بوالعجبی
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۲ - خطبه حضرت سید سجاد(ع) در شام خراب
این زنانی که به همراه من زار بود
حرم حترم احمد مختار بود
زینب بیکس و کلثوم دل افکار بود
که به مثل اسراء در سر بازار بود
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
کارم از عشق بسی مشکل و دشوار بود
که یکی ترک ستمگار مرا یار بود
یار من سخت ستمگار بود وین نیکوست
در ره عشق که معشوق ستمگار بود
از دل زار من آن ترک چه میجوید باز
[...]