گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - قطعه

 

آنچنان تنگ گشته دل به برم

که اگر یابد آگهی دلدار

آید و گوید این دهان من است

که تو دزدیده ای به من بسپار

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - قطعه

 

ای برادر مجوی از دونان

غیر بخل و طمع صفات دگر

پیش تو چینه ای نمی ریزند

گر معلق زنان شوی کوثر

نکنندت به توبره سیری جو

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - معما

 

نام دلبر چهار حرف بود

که سه حرفش یکی بود به نظر

چون شودعید گوید او که بمن

عید یابد تجلی و زیور

بوی مشکم از او رسد به مشام

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - قطعه

 

اسم اعظم که خلق می گویند

کس نمیداند و بودمستور

گر به چنگ آیدت به دهر شود

هر خرابی که باشدت معمور

همچو خورشید آسمان گردی

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶ - قطعه

 

رحم وانصاف درمیانه خلق

گشته چون پای مار و دیده مور

چشم امید اگر کسی دارد

از کسی جز خدا بود بی نور

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - قطعه

 

سیم خالص عیار هم گاهی

می نهندش به امتحان در قال

ماه را هم که در فلک بینی

می شود گاه بدر وگاه هلال

هفت سیاره هم چو می نگری

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۱ - قطعه

 

دلکی دارم وزهر طرفش

می برد دلبری و دلشادم

کاشکی داشتیم هزاران دل

تا به هر دلبری دلی دادم

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - قطعه

 

آوخ آوخ که قدردانی نیست

تا هنرهای خویش بشمارم

شوره زاری است من کجا نگرم

تخم امید در کجا کارم

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - قطعه

 

هر صفاتی که هست ایزد را

همه اندر علی بود پنهان

گر طلب میکنی دلیل از من

آیه هائی که هست درقرآن

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - قطعه

 

نیست ازجان ودل عزیزتری

خواستم پیشکش کنم دل وجان

عقل گفت ای بری ز هوش وخرد

مانده ام در کمال تو حیران

نبرد سوی بصره کس خرما

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۸ - قطعه

 

ای رخت چون گل از لطافت ولون

آرزوی دلم توئی به دوکون

نه چوزلف تو سنبل است از بو

نه چورخسار توگل است از لون

رویت از روشنی کف موسی

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳ - تاریخ فوت

 

میرزا عبدالله معز الملک

رفت از این جهان چون سوی سفر

زد ضررها ز بسکه بر مردم

گشت تاریخ او علاج ضرر

۱۳۰۴ قمری

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳

 

قوت اگر نیستت ز شیر وشکر

قوت روح هست خون جگر

کف بود جام آبخور گر نیست

جام بلور یا پیاله زر

در و گوهر گرت میسر نیست

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸

 

بس که ای زلف عنبرین موئی

عنبر افشان وعنبرین بوئی

گفتمت مشک چین خطا گفتم

که تو صد مشک چین به هر موئی

درشکنجی وپیچ وتاب مگر

[...]

بلند اقبال
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode